ما،بارها و بارها ، مثلا" تصمیم گرفتیم، فکر بد نکنیم ، اما یکهو به خودمون میایم و می بینیم کلی فکر بد و منفی کردیم.در حالی که می دونیم کارمون درست نیست اما در طی سالها اینجوری خودمون رو شرطی کردیم که اختیار افکار و کارهامون کاملا" دستمون نیست!
از گابریل گارسیا می پرسند: اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای درباره امید بنویسی، چه می نویسی؟ گفت: 99 صفحه رو خالی میذارم....صفحه ی آخر....سطر آخر می نویسم..... "یادت باشه دنیا گرده ... هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی...."