شاید استفان لواین، اولین نویسندهای باشد که این پرسش مهم را با لحن کوبنده و منحصر به فردش مطرح کرده است: <اگر فقط یک ساعت از زندگیتان باقی مانده باشد و توی این یک ساعت بتوانید فقط و فقط به یک نفر تلفن بزنید، به چه کسی تلفن میزنید و چه میگویید؟> و بعد، بلافاصله میپرسد: <و حالا چرا معطلید؟ منتظر چه هستید؟>
واقعا چرا معطلیم؟ منتظر چه هستیم؟ مگر قرار است برای همیشه بمانیم یا مگر قرار است عزیزانمان برای همیشه زنده و منتظر بمانند؟ ریچارد کارلسون، یکی از سرشناسترینهای دنیای موفقیت ، دقیقا از همینجای حرف استفان لواین، وارد ماجرا میشود و پیشنهاد میکند که چنین کاری را هر روز یا لااقل هر هفته انجام دهیم ...
شخصا یا از طریق تلفن اقدام کنید. مثلا زنگ بزنید و بگویید: <من فقط تلفن کردهام که بگویم چقدر به شما علاقه و ارادت دارم، دوستتان دارم، برایتان اهمیت قائلم و چیزهایی از این قبیل. . . حتی اگر خجالتیتر از این حرفهایید و اصلا رویتان نمیشود که چنین تلفنی بزنید، میتوانید به جایش یک نامه صمیمانه بنویسید. (میل بزنید یا اساماس کنید یا . . .) نتیجه این کار در بیشتر مواقع، به طرز حیرت انگیزی مثبت و انرژیبخش است؛ هم برای خودتان و هم برای فرد دریافت کننده محبت . . . اغلب مردم، تمام عمرشان را با این آرزو زندگی میکنند که مردم آنها را بشناسند و قدرشان را بدانند. این احساس البته در رابطه با والدین، همسر، بچهها و دوستان خیلی شدیدتر است اما تعریف و تمجید غریبهها هم اگر صادقانه و صمیمی باشد، احساس خوبی به همراه دارد و طبع خود آدم را هم آرامشبخش و صلحآمیز میکند.
ریچارد کارلسون یک داستان شخصی هم در همین زمینه به خاطر میآورد که شنیدنش خالی از لطف نیست: <چند روز پیش برای خرید به فروشگاهی رفته بودم. یکی از مشتریان که اصلا معلوم نبود چه میگوید و چه میخواهد، آنقدر حرفهای درشت و نامربوط، نثار متصدی فروش کرد که حتی اعصاب من هم خُرد شده بود، اما آن متصدی فروش با متانت فوقالعادهای عصبانیتش را کنترل کرد و آرام ماند تا آن مشتری، فروشگاه را ترک کند. وقتی نوبت من شد تا پول جنسهایی که خریده بودم پرداخت کنم، به او گفتم که: <نحوه برخوردت با آن مشتری واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد>! او لبخند زد، خیره خیره به من نگاه کرد و گفت: <شما اولین نفری هستید که دارید از کار من توی این فروشگاه تعریف میکنید، متشکرم آقا، روزتان به خیر.>
کارلسون، آن داستان را اینگونه تمام میکند: <به زبان آوردن این کلمات برای من دو ثانیه بیشتر طول نکشید اما روز و روحیه من را از انرژی مثبت لبریز کرد، روز و روحیهی آن متصدی فروش را هم.>
در زندگی همه ما حتما آدمهایی پیدا میشوند که استحقاق دریافت یک تلفن یا یک نامه صمیمانه را داشته باشند. وقتی صحبت از نوشتن یک نامه صمیمانه به میان میآید، کارلسون میگوید: <حتی اگر در زندگی شما هیچ کسی وجود ندارد که احساس کنید میشود برایش نامه نوشت، دست به کار شوید و برای یک نفر که نمیشناسیدش، نامه بنویسید؛ مثلا برای یک شخصیت، یک هنرمند، یک نویسنده یا یک چهرهای که به هر حال، کارهایش مورد تحسین و توجه شماست. اگر مهارتی در نامهنگاری ندارید، اصلا نگران نباشید. منظور شما از نوشتن چنین نامهای فقط ابراز محبت و حقشناسی است، نه هیچ چیز دیگر. با دلتان باید این هدیه را بفرستید، نه با مغزتان. چنین نامهای را هر هفته بنویسید، حتی اگر هیچوقت آن را نفرستید.> حقیقت این است که ما با انجام چنین کارهایی، نه تنها انرژی مثبت خودمان را شارژ میکنیم و خون تازهای به سلامت روان خود تزریق میکنیم، بلکه دریافت کننده پیاممان را هم آرامتر و مهربانتر خواهیم کرد.
روانشناسی موفقیت - ویستا
ویرایش وتلخیص:آکاایران