16- با محبت به پیامهای تنت گوش کن!


هر به اصطلاح "بیماری" را خود ما در تنمون می آفرینیم اونهم توسط یک سری اندیشه ها ( که می تونه ناشی از همون صفاتی باشه که در نیمه ی تاریکمون پنهان کردیم)


خوب! پس ما از روی بیماریهای بدنمون ، می تونیم به اندیشه های پنهانی درونمون پی ببریم! ( و قاعدتا" از روی این اندیشه ها به صفات نیمه ی تاریکمون)


 


ما بعدها با هم درباره ی علم " لگزیگرام " می خونیم. این علم خیلی جالب، به ما یاد می ده که حروف تشکیل دهنده ی یک کلمه، در ویژگیهای اون کلمه تاثیر داره! ( یعنی حتی اینکه اسم ما چی باشه، در تعیین شرایط ما نقش مهمی داره و به همین دلیله که کلمات خلق می کنند،که بحث مفصلیه...) فعلا" فقط می خوام این رو بگم که حتی علم لگزیگرام هم این رو تائید می کنه! کلمه ی بیماری از دو قسمت تشکیل شده : "بیم " "آری "


که طبق لگزیگرام به این مفهومه که هر بیمی در انسان تولید بیماری میکنه! و هر بیم نتیجه ی وجود اندیشه هایی در درون ماست! و ریشه ای ترین و بزرگترین بیم در انسان اینه : "ترس از این که آنقدر که لازمه، خوب نباشم! " به همین دلیله که بهترین راه درمان هر بیماری انجام تمرینات دوست داشتن خوده!


بدن ما با بیماری می خواد به ما بگه : به من توجه کن! اندیشه ای در تو باعث ترس ( بیم ) من، شده!


 


 "لوئیز هی " در کتابی به نام شفای زندگی و در کتاب دیگه ای به نام شفای تن بسیار جامع و کامل این رو بررسی کرده.اون می گه اگه به خودمون فرصت بدیم، می بینیم که تن همیشه با ما صحبت می کنه!شیوه های مدام تفکر و سخن گفتن، رفتارهای تن و بیم آری ( بیماری ) رو تولید می کنند. شخص اخمو این چهره رو با اندیشه های شاد نیافریده!چهره و بدن سالمندان ، تفکر سراسر عمر اونها رو نشون می ده! من الگوهای ذهنی ای رو که لوئیز هی با درمان هزاران بیمار سرطانی و ایدزی و بیمارهای دیگه، به اون رسیده و امروزه هم در تمام موسسات هی در سراسر دنیا طبق اون افراد رو مداوا می کنند براتون مختصر می نویسم.


نکته ی مهم : شاید تمام این الگوهای ذهنی، صد در صد برای همه واقعیت نداشته باشه اما درمانگران به این نتیجه رسیدن که نود و پنج درصد در مورد همه همین طوره!در واقع می خوام بهتون بگم که به این لیست به عنوان یه الگو نگاه کنین. اما هیچ کس بهتر از شخص شما نمی تونه تشخیص بده که کدوم اندیشه تون، در شما، تولید درد و بیماری کرده.  بعدها تمرین می کنیم که این رو با مراقبه هم کشف کنیم . ( کسانی که همگام با این وبلاگ می خوان به کار روی چاکراها برای درمان برسند، به این درس توجه ویژه ای بکنند.)


نکته ی مهم :اگه فقط به درمان فیزیکی با دارو بپردازیم ، بعد از مدتی بیماری از جای دیگه ای بروز می کنه چون ما ریشه ها رو خشک نکردیم. در عین حال این دروس به معنی استفاده نکردن از دارو و دکتر نرفتن نیست.


نکته ی مهم : این الگوها راجع به بیماریهای مادر زادی نیست.


 و اما الگوها :


سر : سر نمایانگر ماست. چیزی که به جهان نشون می دیم و معمولا" به وسیله ی اون شناخته می شیم.اگر در ناحیه ی " سر " اشکالی وجود داره، به این معناست که احساس می کنیم در وجود ما نقصی بزرگ هست.


مو : نمایانگر نیروست.هر وقت در فشار و ترس باشیم ، اغلب اون نوارهای فولادی رو می آفرینیم که از عضلات شانه ها شروع میشه و به فرق سر می رسه و حتی به صورت حلقه های کبود دور چشم، خودش رو نشون می ده.هر وقت در فرق سر، فشار جدید وجود داشته باشه، ممکنه اینقدر ریشه ی مو رو در تنگنا قرار بده، که دیگه نتونه نفس بکشه و بمیره و بریزه! ادامه ی این قضیه به تاسی منجر میشه.


گوشها : نمایانگر گنجایش شنیدن هستند. اگه گوشهاتون درد می گیره علامت اینه که چیزی در جریانه که نمی خواهید بشنوید!گوش درد نشونه ی خشم از شنیدن چیزی است.بچه ها معمولا" زیاد گوش درد می گیرند چون کودک نمی تونه خشمش رو از قوانین موجود در خونه نشون بده و ضعف کودک برای عوض کردن امور، در گوش او درد می آفرینه. کری نشانه ی اینه که برای مدتی دراز، گوش دادن به کسی رو نپذیرفتیم.معمولا" کسانی که نقص شنوایی دارن، همسرشون بی نهایت پر حرفه یا حرفهاش آزاردهنده است!


چشم ها : نمایانگر گنجایش دیدن هستند.درد و تاری در چشمها یعنی نمی خواهیم چیزی را درباره ی خود یا زندگی یا گذشته و حال و آینده _ ببینیم.کودکان خردسالی که بی دلیل یکدفعه دچار ضعف چشم می شوند، به این دلیله که در خانه شان چیزهایی می گذره که نمی خواهند ببینند و چون نمی تونند این وضع رو عوض کنند بینایی خودشون رو ضعیف می کنند تا مجبور نباشنداون شرایط رو روشن ببینند!"لوئیز هی " به عینکی ها می گه " آیا شما می ترسید گذشته یا آینده رو ببینید؟ " لوئیز هی " می گه : مردم زیادی که مشتاق بودن گذشته شون رو پاک کنند ، وقتی به اون چیزهایی که یکی دو سال قبل از عینک زدن (که مایل به دیدنش نبودند) نگاه کردند و با تمرینات اون رو از تجربه ی خودشون زدودند، شفایی حیرت انگیز پیدا کردند.


سردردها: ناشی از اعتبار ندادن به خود است.وقتی سردرد شدین از خودتون بپرسین که کجا و چگونه ، خودتون مسبب اشتباه شدین؟ خودتون رو ببخشید و رها کنید تا سردرد به نیستی ازلیش برگرده! میگرن ناشی از خشم شدید سرکوفت شده است و معمولا" کسانی که می خواهند کامل و بی نقص باشندو خود را در فشار شدیدی قرار می دهند دچار اون می شوند.

مشکلات سینوس : اگر در سمت راست صورت و نزدیک بینی باشه، نشانه ی اینه که احساس میکنین یکی از نزدیکان داره شما رو از پا می اندازه! یعنی اقتدار خودتون رو فراموش کردین و دیگران رو مسئول ناکامیتون می دونین!



گردن و گلو : بسیار مهم هستند، چون کار حائز اهمیتی را اداره می کنند. گردن انعطاف پذیری تفکر ما، قابلیت دیدن روی دیگر مسئله ، و دیدن نقطه نظر اشخاص دیگر را نشان می دهد. هر گونه مشکل در ناحیه ی گردن، معمولا" نشانه ی اینه که درباره ی نقطه نظرهای خود درباره ی وضعیتی، سرسختی و یکدندگی به خرج می دیم.


گلو : نمایانگر قابلیت ما برای این است که بتوانیم " حرف خود را بزنیم " یا " آنچه می خواهیم، بخواهیم. " یا بگوییم " من این هستم."و از این قبیل.هر گاه در ناحیه ی گلو ناراحتی داشته باشیم یعنی احساس می کنیم توان آن را نداریم که حق خودمون رو بگیریم.گلودرد نشانه ی خشم است.اگر با سرماخوردگی همراه باشه، آنگاه آشفتگی ذهنی هم وجود داشته.


 لارنژیت یعنی آنقدر خشمگین هستیم که نمی توانیم حرف بزنیم.گلو نشانه ی جریان خلاقیت در بدن است.وقتی خلاقیت ما سرکوب بشود یا ناکام بماند، اغلب ناراحتی گلو پیدا می کنیم.اشخاصی که سراسر عمر برای دیگران زندگی می کنند،و همواره به جلب رضایت همسر، خانواده، رئیس و ...مشغولند، خلاقیت ناکام مونده ی اونها و این حس که هرگز نمی تونن به کاری که می خواهند بپردازند، باعث ناراحتیهای ورم لوزتین و تیروئید در اونها می شه.


" چاکرای پنجم " که در گلوگاه است، جایگاهیست که دگرگونیها در اون صورت می گیره.هر گاه در برابر دگرگونی مقاومت می کنیم، یا هر وقت می کوشیم که عوض بشیم، اغلب در گلوگاه خود فعالیت زیادی داریم. ( در مورد چاکراها بعدا" می خونیم. )


هر وقت سرفه می کنین فکر کنید در برابر چه چیزی دارین واکنش نشون می دین؟ آیا مقاومت و سرسختی در برابر چه چیزی است یا شاید هم فرایند دگرگونیست که به پیش می رود؟ دقت کنید در اون لحظه به چی فکر می کردید؟! هر وقت یکدفعه سرفه می کنید، گلوتون رو لمس کنید و بگید " من مشتاقم که عوض بشم.من مشتاقم که عوض بشم. "


دستها: نمایانگر توانایی و گنجایش در آغوش کشیدن تجربه ی زندگی است. بازوان با گنجایش و ساعدها با توانایی ما ارتباط می یابند. هیجانها و عواطف کهنه را در مفاصل خود جمع می کنیم. آرنج ها نشانه ی انعطاف پذیری ما در تغییر جهت هستند. آیا شما در عوض کردن مسیرهای زندگی خود انعطاف پذیر هستید یا اینکه هیجانات کهنه شما رو در نقطه ای معین ثابت نگه داشته؟


برآمدگیهای گره مانند در دستها ناشی از تفکر مفرط است. آرتروز در دستها از انتقاد به وجود می آید.دستهای مشت کرده نشانه ی ترس است، ترس از دست دادن، ترس از کمبود، ترس از اینکه اگر دستها باز باشند، داروندار از دست برود!


 انگشتان دست : هریک از انگشتان معنایی دارند. ناراحتی هر انگشت نشان می دهد که در کدام زمینه باید بیاسایید یا رها کنید. ناراحتی انگشت اشاره نشانه ی خشم و ترس است و " من " شما اخیرا" از وضعیتی آزار دیده است. انگشت شصت نشانه ی مسائل ذهنی و نگرانیست. انگشت اشاره  نمایانگر " من " و ترس است. انگشت وسط نشانه ی جنسیت و خشم است. ( هر گاه خشمگین هستید انگشت وسط خودتون رو بفشارید خشمتون رو کم می کنه! اگر از دست یک مرد خشمگینید انگشت وسط دست راست و اگر از دست یه زن خشمگین هستید، انگشت وسط دست چپتون رو در دست نگه داری و کمی بفشارید! ) انگشت انگشتر نمایانگر اتحاد و همچنین نمایانگر اندوه است. انگشت کوچک با خانواده و همین طور تظاهر ارتباط پیدا می کنه.


 پشت :نظام پشتیبانی ما را نشان می دهد.ناراحتیهای مربوط به پشت معمولا" نمایانگر آن است که احساس می کنیم مورد پشتیبانی نیستیم. اغلب می اندیشیم تنها پشتیبان ما، شغل یا خانواده یا همسر ماست. در حالی که فراموش کرده ایم خدا، کائنات و خود زندگی ، ما را کاملا" پشتیبانی می کنند.ناراحتی در بخش فوقانی پشت، نمایانگر احساس عدم پشتیبانی عاطفی است، ناشی از اعتقاداتی از این دست که همسر یا دوست یا رئیس دوستم نداره و از من پشتیبانی نمی کنه!ناراحتی در وسط پشت مربوط به احساس گناه و همه ی چیزهایی است که پشت سر است. آیا از دیدن آنچه که پشت سر است، می ترسید؟ آیا چیزی را در گذشته پنهان کرده اید؟ آیا فکر می کنید از پشت چاقو خورده اید؟کسانی که نگرانی مالی دارند ( چه بی پول باشند چه پولدار اما همراه با نگرانی مالی) معمولا" در ناحیه ی تحتانی پشت احساس درد دارند.


 ریه ها : نمایانگر گنجایش ما برای گرفتن و بیرون دادن زندگی است. ناراحتی ریه ها معمولا" به این معناست که می ترسیم زندگی را فرو بدهیم، یا شاید احساس می کنیم که حق کامل زیستن را نداریم. بیماری  بزرگ شدن ریه ها  و همین طور سیگار کشیدن، راههایی برای نفی زندگی است.آنها در اعماق وجود، خود را مستحق زیستن نمی دانند! سرزنش خود، علت اصلی سیگار کشیدن است.


 سینه ها : نمایانگر اصل مادر شدن است. ناراحتی در سینه یعنی برای شخصی یا جایی یا چیزی یا تجربه ای " زیادی مادری " می کنیم. اگر ناراحتی سینه سرطان باشد، علامت نفرت و انزجاری  ژرف است از خود ، یا دیگری یا خصوصا" شرایط موجود.


قلب : نمایانگر محبت است و خون نمایانگر شادی. قلب ما با محبت، شادی را به سراسر تن ما تلمبه می زند. هر گاه خود را از شادی و محبت محروم کنیم، قلب ما چروک و سرد می شود. در نتیجه جریان خون کند و آهسته می شود و ما را به سوی کم خونی و آنژین و حمله ی قلبی می کشاند. ما کلمه ی حمله ی قلبی را به کار می بریم در حالی که قلب به ما حمله نمی کند! ما در مصیبت و فاجعه ای که خود می آفرینیم، فرو می رویم و فراموش می کنیم شادیهای کوچک پیرامون خود را دریابیم. سالیان سال چنان قلب خود را می فشاریم و شادی آن را خالی می کنیم که سرانجام از کار می ایستد! آنهایی که حمله ی قلبی دارند هرگز آدمهای شادی نیستند و اگر فرصت شاد بودن را به خودشان ندهند دوباره دچار حمله ی قلبی می شوند.خوش قلب، خوشدل، دلسرد، سیاهدل، دلگرم، دلباز، و.... قلب شما چه طور قلبی است؟!